دموکراسی، انتخابات و گفتار انتخاباتی
مسئولیت ما در قبال ایران چیست؟
«#دموکراسی رژیمی خود اصلاحگر است» این سخن #دو_توکویل در ستایش دموکراسی است، اما سویه دیگر رژیم دموکراسی، مسئله #مشروعیت (legitimacy) یا به بیان بهتر حقانیت است. زمانی که نظم طبیعی (natural order) مشروعیت تصمیمگیری را به پدر خانواده، رئیس قبیله یا پادشاه و #خدا میداد، دموکراسی این حقانیت را به مردم میدهد. مردمی که به طور عام نه از روی خیر جمعی که بر اساس امیال، خواستهها و منافع فردی خویش تصمیم میگیرند. این امیال، خواستهها و منافع فردی از #روشنفکران و تحصیلکردهها و فعالان سیاسی گرفته تا عامه مردم مشارکت کننده در رژیم دموکراسی همواره متغیر است. بنابر این حقانیت در رژیم دموکراسی امری ایستاده بر مغاک، و بر هیچبنیان ثابتی استوار نیست. سخن در شرح این موضوع بسیار بلند است، اما مهم این است که مشارکت در رژیم دموکراسی بیتوجه به آنکه مکانیسم دموکراتیک تا چه میزان محدود و کنترل شده باشد سست کننده هر مبنای مشروعیت ثابتیست. به عنوان مثال زمانی که نظریه #ولایت_فقیه مطرح میشود، بلافاصله دو نظریه «#کشف» و یا «#انتخاب» ولیفقیه به میان میآید که به هر شکل، به دست مجلس #خبرگان که نیمی از اعضای آن انتخابی است انجام میگیرد. اعضایی که یکی از موضوعات مورد جدل آنها همین دو نظریه است. ساز و کار دموکراسی، حتی تا این اندازه محدود، فرایند مشروعیت زدایی امر قدسی را پیش میگیرد، و این فرایند بیتردید نهادها و مقامهایی را سکولار میکند که از ابتدا محتوم به این نتیجه گشتهاند.
با در نظر گرفتن توضیح بالا به موضوع انتخابات در کشور میرسیم. دموکراسی در کشورهای اروپایی سابقهای چند صد ساله دارد و بخشی از همین فرایند دموکراتیک در آنها با تقلب، دستکاری و محدودیتهای فراوان آغاز شد اما مسئله مهم در تمام طول این تاریخ، حفظ «#حق_رأی» بوده است. حق رأیی که در برخی از کشورهای اروپایی تا دهههای اخیر نیز محدودیتهای غریبی داشت. به عنوان مثال در سوییس زنان تنها از سال 1971 حق رأی کسب کردند. این مسئله نکتهای را برای مخالفان و تحریمکنندگان انتخابات روشن میکند: رژیم دموکراسی خواسته یا ناخواسته، دیر یا زود، حقوق بیشتری را در خود به رسمیت میشناسد. پس برای رشد این رژیم ناچار به بلند نظری هستیم. چشماندازی که فراتر از عمر ما، با چشمداشت به آیندگان و در عین حال بهترین گزینۀ «عملی» پیشروی ما و وضعیت فعلی ما باشد.
گفتاری که نظام #جمهوری_اسلامی بر اساس آن شکل گرفت، گفتار مسلط #طبقه_متوسط_شهری بود که نقش موتور محرک انقلاب یا ’دژکوب‘ را ایفا کرد. پس از شکل گیری رژیم و پس از زمانی که سید محمد خاتمی رئیس جمهور شد و اقبال و همراهی این طبقه را که بخش عمدۀ طبقه متوسط، تحصیلکردههای دانشگاهی، روزنامهنگاران، روشنفکران و اهل کتاب را به دنبال داشت، نظام با مسئلهای جدی مواجه شد: طبقهای که او را بر سر کار آورده بودند، اکنون به طور جدی مشروعیت و حقانیت آن را به سؤال میکشیدند. اما پس از ظهور #احمدی_نژاد، و تمایل میلیونی عموم به او، نظام متوجه جمعیتی شد که برای نخستین بار میتوانست برای تصدیق مشروعیت و حقانیت خویش به آنها مراجعه کند. بهترین مثال این ادعا، راهپیمایی 9 دی است. به نقل از سردار قاسمی، که از حامیان جبهه پایداریِ (سابق و #جمنا ی امروز!)، و از #اصولگرا های تندرو است، بخش عمدۀ جمعیت نُه دی از شهرستانها و روستاها جمع آوری شده بود. همین مسئله تا حد زیادی در سایر شهرستانها نیز گزارش شده است. این مسئله سبب شده است که جریان اصولگرا به طور خاص، و تمام جریانهای سیاسی نظام به طور کل این جمعیت را بیشتر مورد توجه قرار دهند. جمعیتی که دوست دارد سیاستمداران را زمانی ببیند که به جدیترین و در عین حال روزمرهترین خواستههای آنها اشاره کنند. این جمعیت سیاسی نیست. اصلاً جریانهای سیاسی را به خوبی نمیشناسد، اما زمانی که سیاستمداری «حال سیاستمدار دیگری را میگیرد» یا «پوزش را به خاک میمالد» بسیار خوشحال میشود، نه زمانی که رئیس جمهور صحبت از بیمه درمانی کند، یا صحبت از محیط زیست. او خانه میخواهد، کالای فراوان و ارزان میخواهد، او از وامهای سنگین بانکی ناراضی است نه از وضعیت صنعت و اشتغالزایی در مقیاس کلان، و نه از مدل اقتصادی و یا حقوق سیاسی و شهروندی خویش.
اگر نگاهی به شعارهای کاندیداهایی نظیر #قالیباف و #رئیسی بیافکنیم دقیقاً همین مسئله را مشاهده میکنیم. افرادی که اگر پیشتر رأی آوردن را با شعارهای «شکم» قباحت پیروزی #روحانی میدانستند اکنون با تأکید بر «توزیع پول» و اقتصاد روزمره مردم به دنبال رأی هستند. تأثیر گذاری این مسئله را میتوان در رأی پنج میلیونی مهدی #کروبی در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری سال 84 با شعار 50 هزار تومان یارانه ماهیانه نیز مشاهده کرد. شعاری که به شکلی دیگر و #عوام_گرایی بهتر و وسیعتر به دست احمدینژاد انجام گرفت و علاوه بر تکنیک «تخریب و دشمنسازی از حریفِ» قدرتمندی چون هاشمی به بهترین شکل موفق شد. این گفتار امروز به طور خاص در چهره دو کاندیدای جبهه اصولگرا یعنی قالیباف و رئیسی نمودی آشکار دارد. دو کاندیدایی که در صورت پیروزی به اقتصاد توزیعی و روزمره دامن خواهند زد و به طور مشخص و علمی در برآورده کردن شعارهای جاهطلبانه و یا ساده لوحانۀ اقتصادی خویش ناکام خواهند ماند و در حوزه صنعت، ساخت و ساز، گمرکات و البته نفت کارگزاری سپاه پاسداران را که اکنون به لابی پر نفوذ مسلح، سیاسی، ثروتمند و کم سوادی تبدیل شده به شدت قوت خواهد بخشید.
به عنوان نویسنده این یادداشت با آشنایی خوبی که از تفکر حاکم بر (به اصطلاح) اتاق فکری قالیباف دارم، معتقدم انتخاب هر کدام از این دو گزینه نه تنها به بهبود اوضاع کمک نخواهد کرد، بلکه با دامن زدن به آشفتگیهای اجتماعی، روانی و اقتصادی کشور نظام #جمهوری و #جمهوریت را به مخاطره خواهد افکند. حال به پرسش نخست باز میگردم #مسئولیت ما در قبال کشور چیست؟ مسئولیت ما در قبال #پیشرفت ایران چیست؟
لینک یادداشت در کانال تلگرام
لینک یادداشت در کانال تلگرام
No comments:
Post a Comment