Saturday, September 24, 2016

بی مایگان



همه چیز در حال تغییر است. سرتاسر جامعه را شبحی فرا گرفته است از تردید و ترس و تزویر. امروز و فردایمان. امروز بیش از هر زمانی «خلیفۀ #خدا» و هرآنچه داشت مُرده است. این وضعیت مرا به یاد سخن #نیچه می اندازد که گفت:
ناصحان و مصلحان اخلاقی این روزگار چه می توانند موعظه کنند؟ این ناظران تیزبین و بیکاران خیابانگرد پی می برند که دیگر چیزی به پایان کار نمانده است و همه چیز پیرامونشان فاسد و فساد آور است و هیچ چیزی بیش از پس فردا دوام نخواهد آورد، به استثنای «یک» نوع #انسان، یعنی انسان «بی مایۀ» درمان ناپذیر. فقط #بیمایگان امکان بقاء و دوام و تخم پراکنی دارند - مردمان آینده و کسانی که از امروز جان به در ببرند هیچ کس جز ایشان نیست. تنها قاعده ای در اخلاق که از این پس معنایی داشته باشد و گوش کسی به آن بدهکار باشد همین است: «مانند آنان باشید! بی مایه شوید». اما موعظه کردن این قاعدۀ اخلاقی بی مایگی، دشوار است! زیر هرگز در آن اقرار نمی شود که من کیستم و چه می خواهم! باید در آن از میانه روی و کرامت و تکلیف و محبت برادرانه سخن گفت - تجاهل و تمسخر را از خلال آن پنهان داشتن کار آسانی نیست. (فردریش #نیچه؛ فراسوی نیک و بد، پارۀ 262)

Friday, September 2, 2016

دین، فرهنگ گرایی و تمدن (گزیده ها)


شکست کلان‌روایت‌های مدرن سبب شد اقتدار دولت‌ها و سیاست‌های سکولار جای خود را به نوعی فرهنگ‌گرایی دهد. به بیان دیگر فرهنگ جای سیاست را گرفت، فرهنگ سیاسی شد، یا به تعبیری دیگر، ضدسیاسی شد. نقش دین در فرهنگ و تمدن اهمیت بسیار زیادی دارد. از نظر ایگلتون: «دین همزمان در هر دو سمت این حصار قرار می‌گیرد که بخشی به دلیل قدرت بسیار آن است. دین به مثابه تمدن، دکترین است، نهاد است، اقتدار است، گمان‌های ماوراء طبیعی‌ست، حقیقت متعالی، گروه‌های کُر و کاتادرال‌هاست. دین به مثابه فرهنگ، افسانه‌است، مراسم است، غیرعقلانی و اهلی نشده است، احساساتی خود انگیخته، و خدایانی تاریک است. مسیحیت در قالب یک فرهنگ آغاز، اما بدل به پرسشی برای تمدن شد». (ایگلتون، «عقل، ایمان و انقلاب» ص 157 و 158)

Thursday, September 1, 2016

چند بگو مگو با طرفداران حقوق قومی (و فدرالیست‌های فرهنگ‌گرا) – بخش دوم

چند بگو مگو با طرفداران حقوق قومی (و فدرالیست‌های فرهنگ‌گرا) – بخش دوم
مورخ یازدهم شهریور سال 95.
آدرس :

فایل پی دی اف را از اینجا دانلود کنید.


پیش از آنکه وارد نظرات خودم شوم، کامنتی از یکی از دوستان می‌آورم که تقارب فکری نزدیکی در این موضوع با ایشان دارم: خانم «اِلی افروزی‌فر»

افروزی فر:

ما هر چه کشیدیم از همین نادانی کشیدیم بدون این که بفهمیم اصلا جمهوری چیست اسلامی چیست تز جمهوری اسلامی داديم. حالا هم عده ای نه از سر بدخواهی که از سر همین بی اطلاعی تز ایران فدرال میدهند. حال آن که اصلا نمی دانند فدراليسم یعنی چه. فدراليسم نظام سیاسی است که از اتحاد واحد های مستقل و تشکیل یک واحد بزرگتر به وجود می آید. یعنی بخش های تشکیل دهنده کشور فدرال خود قبلا مستقل بوده اند. نمونه آن هم آمریکا که از اتحاد ایالت های استقلال یافته از انگلستان تشکیل شد. حالا می خواهیم به خاطر ونگ ونگ یک مشت تجزیه طلب یک بلایی شبیه قبلی سر خودمان بیاوریم و خودمان را تکه تکه کنیم. در تاریخ نداشته ايم که یک کشور یکپارچه خود را شقه شقه کرده باشد و یا به اصطلاح فدرال شده باشد. توصیه می کنم کتاب 900 صفحه ای دکتر خوبروی پاک به نام فدراليسم در جهان سوم را بخوانید. ایران اگر بخواهد فدرال شود ابتدا باید تجزیه. شود»

حال پاسخ جناب مخالف را باهم بخوانیم!!!

حسین:

خوب داره تجزیه میشود ،نیازی به 900 صفحه کتاب خواندن نوارم شما بحای من خوانده اید .! پس چه بهتر قبل از اجزیه شدن به این فکر بیفتیم نه اینکه خون میلیونها نفر.ریخته شود و بعد هم هر تکه دم دهن یک لاشخور بعد یکصد سال دیگه کتاب زده و روشنفکرانی این و آن را نقد و بررسی کنند و شاید بعد سیاسیون به این فکر بیفتند که خوب این اسکلت بدون گوشت را دوباره بهم بچسبانیم .تازه این روی خوشی است که پس از 150 سال آینده امید می رود .دوست عزیز کتاب و آگاهی یافتن بسیار چیز خوبی است و من دیگر وقت کتاب خواندن ندارم ،پس بهترین راه اینه از خوانده های شما استفاده کنم .شما هم به اندازه کافی خوانده اید نظر من اینه بسه نقد و بررسی باید. قبل از وقوع خطر حرکتی انجام داد تا این پیکر بیگناه مام و ملت تکه تکه نشود.
در ضمن شما که اینقدر کتاب خوانده اید هنوز یاد نگرفته اید در یک بحث آزاد مخاطب خود را نادان ننامید .بهتر است قبل از دلسوزی و برخ کشیدن معلوماتتان که آن هم مرهون کتاب 900 صفحه ای است ،کمی به خودتان برسید و از آن گوشه تاریک خارج شوید .برایتان آرزوی کمال میکنم.»


جالب است که این آقای حسین نام، قبل از هرچیز به بی‌سوادی خودش اعتراف می‌کند، و در انتها ادعا دارد یک کتاب‌خوانده نباید در یک بحث آزاد، مخاطبش را نادان بنامند. چرا نباید یک نادان را نادان نامید؟ آن هم وقتی که خود شخص به نادانی معترف است! ظاهراً کتاب‌خوان‌ها باید به هر خواننده بی‌سواد ثابت کنند که فقط کتاب 900 صفحه‌ای نخوانده‌اند، اما گر فقط همان کتاب 900 صفحه‌ای را هم خوانده باشند، باز هم از کسی که هیچ نخوانده‌ است و به نادانی اعتراف می‌کند، صلاحیت بیشتری دارد! آری! کم نیستند از این‌‌ها، کسانی که به بی‌سوادی خودشان، معترف و مفتخرند!
اما می‌رسیم به یکی دیگر از پدیده‌های این جماعت به نام Sever Savalan. کامنت انقلابی ایشان را به طور کامل می‌آورم:

طرحی پیرامون نظام فدراتیو پلورالیستی ملل در ایران ( استخراج از آرشیو,اکتبر 1996 آزربایجان سسی با کمی خلاصه شده) : در پی طرح شدن بعضی سئوالات در مورد استراتژی ملت تورک ساکن درایران و بعلت حفظ رئوس کلی ودوام اعتبارمحتوای طرح مزبورآنرا دوباره باز نشر میدهم! در چند سال اخیروخیم تر شدن اوضاع اقتصادی در ایران عواقب وعارضه های سرطان زای آن,بر تنش های سیاسی و بحران های فرهنگی جامعه افزوده و ایران چند ملیتی را در بحران هویت فرو برده است. شکست های پی در پی حاکمان فقها, امر پایان دادن به بن بست های اقتصادی توسط سیستم حکومتی را به سوی برگشت ناپذیری سوق داده و نهایت این بحران بنیان افکن , نظام فقها را در سراشیبی خلع ید از قدرت و به تبع آن نیروهای مخالف خارج از رژیم را به تلاش در ارائه یک آلترناتیو قدرت در غیاب احتمالی آن وا داشته است. با اندکی دقت در صف آرائی این نیروها , میتوان طیف های رنگارنگ مخالف ولایت مطلقه فقهی را بصورت غالب به دو دسته تقسیم کرد: الف - یک دسته سوای تعلقات آنها به چپ یا راست افراطی کارت سرنگونی آنرا در اراده و کف دستان خود آماده دارند. ب- دسته دیگر با اتخاذ مواضع محافظه کارانه و محتاطانه در اندیشه تاثیر گذاری بر نیروهای تکنوکرات و لیبرال اسلامی درون رژیم هستند که رگه های قوی ناسیونالیسم فارس به رهبری ارکستر رفسنجانی و شرکاء را دارا میباشند! هر چند سمت و سوی هر طیف را (سرنگونی یا استحاله از درون) ولایت مطلقه فقها را نشانه می رود با اینهمه اختلاف آنها را درفردای تغییر و تحول باید واقعی دانست. با وجود اینها ایدئولوژی اکثریت غالب هر دو طیف را ملت ایران و تنها زبان رسمی آنرا فارسی تشکیل می دهدکه در نقطه مقابل امت اسلامی با زبان رسمی فارسی و استعمال زبان عربی - اسلامی رژیم است! .........نویسنده این سطور با علم به این امر بخاطر مخالفت خود با هرگونه نظام دیکتاتوری و ایدئولوژیکی و با اعتقاد به آزادی و برابری واقعی و همه جانبه ملل ساکن ایران اندیشه خود را به صورت طرحی به آگاهی خوانندگان می رساند. این طرح نه تنها تنوع ملی جامعه ایران را جدی تلقی میکند بلکه با اتکاء به تجربیات و دستاوردهای انقلاب مشروطیت , جنبشهای ملی و جمهوری خواهانه سالهای 1921-1920 .م و حکومت ملی در آزربایجان و کردستان و درس آموزیهای انقلاب بهمن , حوادث و اعتراض های بعد از سال 57 در داخل کشور و بالاخره شکست بزرگ ترین قدرت نظامی و ایدئولوژیکی قرن بیستم استوار است. شکل حکومتی مورد نظر" جمهوری است و محتوای آنرا یک دولت دموکراتیک غیر متمرکز پلورالیستی" تشکیل میدهد! این " نظام فدراتیو پلورالیستی ملل " تداوم طرح " ممالک محروسه ایران " در آستانه قرن بیست و یکم تلقی میشود و ضامن صلح پایدار بین ملل مختلف در ایران است. قبول این طرح بعنوان آلترناتیو , درست نقطه مقابل ولایت فقیه و هر نوع نظام تمرکزگرا و دیکتاتوری است. تبلیغ و پیشبرد آن در بین مردم بیش از پیش شانس دگرگونی صلح آمیز حاکمیت فقها را افزایش می دهد و در فردای خلع قدرت ازآنان , اهرم های لازمه برای تداوم تغییرات بنیادی در تمامی عرصه ها را پیش پای حاکمان جدید و ملل تحت ستم قرار می دهد. طرح پیشنهادی در دورانی که حاکمیت فقها در قید حیات است بدین قرار است : 1- ایجاد و تشکیل یک شورای ائتلافی ملل ساکن در ایران با شرکت نمایندگان و شخصیت های شناخته شده ملتها , جهت پر کردن هر نوع خلع قدرت در کشور. 2- طرح تبلیغ و پیشبرد شعار جمهوری فدراتیو پلورالیستی ملل بعنوان آلترناتیو واقعی . 3-بسیج مردم با تبلیغ به اعتصاب , تظاهرات و روشن سازی خواسته های نظام نوین پلورالیستی ملل. 4- تبلیغ و ترویج ایده رفراندم دایر بر برکناری ولایت فقهاولغو قانون اساسی آن با شرکت ونظارت نمایندگان و سازمانهای بین المللی و حقوق بشر. طرح پیشنهادی برای بعد از خلع ید از ولایت فقها :1- تشکیل یک شورای عالی از ملل ساکن در ایران ( مجمع ملل) با شرکت احزاب و سازمانهای مورد قبول و شناخته شده منتسب به ملل آنها با همکاری و همیاری شورای ائتلافی ملل که قبلا ذکر آن رفت. بدیهی است که شورای عالی ملل بعد از انتقال قدرت و انجام وظایف خود لغو خواهد شد. 2- انتخاب شورای عالی ملل ( مجمع ملل ) بدون در نظر گرفتن کمیت آنها یعنی بر حسب ملیتها خواهد بود. 3- تشکیل یک دولت موقت با شرکت نمایندگان ملل با تساوی حقوقی برابر. انتخاب رئیس دولت موقت از طرف مجمع عالی ملل انجام می یابد. بدین ترتیب بعد از برکناری حاکمان فقها و فردای آن یعنی در نظام پلورالیستی ملل , هیچ ملیت یا قشری خود را بی نصیب از آنچه برای آن مبارزه کرده نخواهد یافت و راه برای آزادی و دموکراسی واقعی باز خواهد شد. طبیعتا این طرح کلی و عمومی است و وظایف دولت موقت را در بر ندارد.

این‌هم عکسی الصاقی کامنت ایشان، هرچند به ارزش کامنتشان چیزی اضافه نمی‌کند



به حق و به انصاف باید گفت، مغلوط‌تر از این نوشته‌ درباره حقوق قومی، تا بحال ندیده بودم! از ایرادات تاریخی گرفته و حکومت موقت و جدایی طلب آذربایجان را ملی خطاب کردن و در عین حال صحبت از «ایران» کردن و شوروی را برترین قدرت «نظامی و» ایدئولوژیکی جهان قرن بیستم دانستن بگیرید تا فدراسیون را با کنفدراسیون اشتباه گرفتن و دانش‌واژه حکومت را با حاکمیت اشتباه گرفتن و بخوانیم پاسخ بنده را به ایشان:
یکی دو تا که ایراد مفهومی ندارد. چند دانش واژه سیاسی را کنار هم نهادن و جعل اصطلاحات بی مفهوم و غرغره وقایع تاریخی و بحث را با جزم های ایدئولوژیک پر کردن استراتژی توسعه سیاسی خلق نمی کند. «جمهوری فدراتیو پلورالیستی ملل»! اگر اندکی سواد دانش سیاسی داشته باشید، باید بدانید که پلورالیسم ارزشی وحدت سیاسی را به خطر می اندازد. و حکومت نامتمرکزی که پلورالیزمش را با نام «ملل» یعنی ملت ها معین می کند و ضرورتاً از ملت معنای فرهنگی را برداشت می کند ضد وحدت سیاسی عمل میکند. در نتیجه چنین به اصطلاح طرحی نه دموکرسی واقعی، که شعار بربریت فرهنگی را بر سر چماق کرده است. این سند به قدری مغلوط و سرتا پا سفسطه آمیز است که به جز چند شعار سر هم بندی شده توصیف بهتری روای آن نیست. نویسنده اش هم با فرض دورِ سلامت عقلی، با شکمی امساک گریز سخن گفته است. همه این ها یک طرف ، این جمله هم یک طرف: «تشکیل یک دولت موقت با شرکت نمایندگان ملل با تساوی حقوقی برابر». اگر حقوق، برابر است، تساوی حقوق برابر دیگر چیست! مگر تساوی حقوق نابرابر یا عدم تساوی حقوق برابر هم داریم؟! رهبرانی که ذهنیت قوم گرا و بدوی دارند، در عمل توان و صلاحیت «دموکرات» نامیده شدن را ندارند. چون معنای انسان مدرن را نمی فهمند، پس به لحاظ مبنایی حقوق بشر مدرن را هم نمی فهمند. چه برسد به مفهوم جدید ملت!


برای مطالعه بیشتر ر. ج. به :
http://hamporse.blogspot.com/2016/08/blog-post_31.html