واژه سنتی "خداوند" باید به خاطر معانی عمیق آن حفظ شود اما به نحوی که هر ارتباطی که این عنوان ممکن است با زندگی مادی ما داشته باشد مانند موجودی که در مقابل مظاهر ظهور الهیه قرار میگیرد باید بی ارزش شود.
مارتین بوبر؛ کسوف خداوند، صفحه ۳۶
واژه سنتی "خداوند" باید به خاطر معانی عمیق آن حفظ شود اما به نحوی که هر ارتباطی که این عنوان ممکن است با زندگی مادی ما داشته باشد مانند موجودی که در مقابل مظاهر ظهور الهیه قرار میگیرد باید بی ارزش شود.
مارتین بوبر؛ کسوف خداوند، صفحه ۳۶
به طور کل، احساس «ناامنی شخصیتی»* گرچه هیچ جذابیت جنسی، طبیعی و به اصطلاح فرهنگی ندارد، اما شرط لازمِ داشتن اندیشه مترقی است. احساسی که همواره به آدمی می گوید «شاید حقیقتی در جایی دیگر باشد، پس توجه به انتقادات و چشم اندازهای گوناگون لازم است». این وضع برای واعظان روشنفکری غیر دینی یا دینی چندان صدق نمی کند که هویتشان با پیش فرض «بر حق بودگی» پیوند خورده است مگر با ارائه گواه و استدلال مکفی که عموماً جای خود را به فن خطابه میدهد.
*insecurity
«مردم بر سه دسته اند اول عالم ربانی و دوم کسانی که به دنبال علم و نجات هستند و سوم انسانهای سرگردان.»
این جملۀ منتسب به امام اول شیعیان تنها دو بخش دارد: یا عالم هستید یا سرگردان. علم هم نزد قدما بر دو قسم بود یا علم الهی بود یا غیر آن و هر کدام به چند قسم تقسیم می شد که از جمله علوم غیر الهی تدبیر مدن و منزل و صنایع و طب و غیره بود که از متفکران مسلمان، افرادی چون ابو حامد غزالی در کتاب احیاء العلوم خود به تفصیل بدان پرداخته است.
این جمله مرا غیر مستقیم به یاد آن دسته افرادی می اندازد که کتاب خوان نیستند، اما کتاب خوانان را دوست دارند. این گروه سرگردان خود بر دو دسته است: آن که کم کتاب خواندن را ارزش میداند و آن که کتاب خواندن را جدا شدن از زندگی «واقعی» قلمداد میکند. به گمانم «کتاب نخوان»های کتاب دوست، بسی بدتر از کتاب گریزانند که علم اندک همانا خطرناک تر از نادانی ست. اما در سرگردانی هیچ فضیلت و صفت تفصیل و ترتیبی مترتب نیست.
"عشق زهر شرافت و مرگِ وظیفه است"
"بازی تاج و تخت" سریالی پر مخاطب است که در این سال ها به حق مخاطبان بسیاری جذب کرده. اما جدای از گیرایی و جذابیت داستان و خوش ساختی سریال، روایت داستان مملو از عشق ها، وفاداری ها، دروغ ها و خیانت ها، بازی قدرت و نبرد حقیقت و افسانه و تاریخ طبیعی ادیان و حکومت ها، تکوین و اضمحلال سنت هاست.
به گمانم دیدن این مجموعه با توجه به مضامین فلسفی، سیاسی و تاریخی نهفته در آن تجربه ای دست دومی اما لذت بخش سیاحت فکری به مخاطب می دهد. تصویر بالا کتابی ست از مجموعه کتب فلسفه و فرهنگ عامه با سرویراستاری ویلیام ایروین که مضامین اخلاقی و فلسفی و اندیشه سیاسی را در متن داستان "بازی تاج و تخت" (یا نام اصلی مجموعه رمان 'ترانه آتش و یخ') کاویده است و به خواننده آشنا به داستان معرفی می کند. مطالعه این کتاب زیبا را به دوستان توصیه می کنم.
هنگامی که از قدرت صحبت می شود، شنونده بی درنگ به ساختار سیاسی یا حکومت یا طبقه حاکم و یا سرور در مقابل برده و جز آن می اندیشد. اما این به هیچ وجه منظور من از رابطه قدرت نیست. به گمانِ من، قدرت در تمامی رابطه های انسانی حضور دارد - خواه این رابطه با زبان برقرار شود، خواه رابطه عاشقانه باشد، و خواه رابطه اقتصادی. در همه این رابطه ها یک طرف می کوشد طرف دیگر را مهار کند و زیر فرمان بگیرد...
میشل فوکو «تبارشناسی اخلاق»
نهاد کلیسا در غالب موارد از قدرت و اقتدار دینی خود به منظور تقدیس
ظلم و اعمال محرومیت استفاده کرده است. خود حق پنداری کوته نظرانه
و تقوای خفقان آور رهبران دینی، افزون بر عادت صحبت کردن از جانب
مردمی که هرگز آن ها را ملاقات نکردهاند، از جمله ویژگیهای بسیاری از
کلیساهای لیبرال و محافظه کار است. کلیسا غالباً فقرا را دوست دارد، اما
نه بویشان را.
کریس هجز
دین عملاً به مردم قبولانده مردی شکست ناپذیر در آسمانهاست و هر لحظه کارهایی که انجام میدهید را تماشا میکند. این مردِ شکست ناپذیر لیستی دارد از ده کاری که نباید انجام دهید و اگر هرکدام از این کارها را بکنید شما را به جایی میفرستد پُر از آتش و دود و سوز و شکنجه و درد تا بمانید و زجر بکشید و بسوزید و خفه شوید و تا ابد الدهرِ آخر الزمان فریاد و گریه سر دهید... اما او عاشق شماست.
جرج کارلین
مردمی که عادت داشته اند ارباب داشته باشند نمی توانند بی ارباب سر کنند. آنها تقریبا همیشه با انقلاب هایشان ترتیبی می دهند که خودشان را به فریبکاران و اغواگرانی واگذارند که فقط زنجیرها را به پاهایشان محکمتر و سنگین تر می کنند.
ژان ژاک روسو؛ گفتارهایی درباب منشاء نابرابری بشر
هر آن کس که دیگران را مدنظر قرار می دهد و مایل است دیگران او را مدنظر نظر قرار دهند برای اعتبار اجتماعی ارزش قائل است. آن کس که بهترین، زیباترین، قوی ترین، ماهرترین، و شیواترین صحنه آرایی را ارائه کرد از احترام بیش تری برخوردار می شود و این اولین گام به سوی نابرابری و رذیلت است.
ژان ژاک روسو، گفتارهایی درباب نابرابری بشر، متن اصلی صفحه 210.