Thursday, August 25, 2016

ارتجاع و نمایندگان قوم گرا



«قوم‌گرایی بازی با آتش است.» (مقام معظم رهبری)
اسلام دینی جهان شمول است، همانطور که مدرنیته و مدرنیسم، با تمام تفاوت هایش، جهان شمول است. چند روز گذشته یکی از دوستان به تأکید اصرار می‌کرد که بهتر است دست از مسئله قومیت بردارم و در صفحه‌های مجازی مجادله نکنم و بحث با مخالفان را تعطیل کنم. البته دلیل ساده‌ای داشت: «هیچ فایده‌ای ندارد». سخن دوستم را اینطور تکمیل کردم «برای اینکه آن‌ها متعصب هستند، و تعصب عقلانیت را نمی‌فهمد و با عقل سازگار نیست». با این حال، نمی‌توان حماقت و ارتجاع را به دلیل احمقانه و بدوی بودن جدی نگرفت. 
***
دو نگاه کلی داریم، یا می خواهیم سطح تفاوت‌ها و اختلافاتمان را عام‌ یا کلی‌تر کنیم. مثلا به جای منفعت خانواده به منفعت قوم فکر کنیم. یا به جای منفعت قوم به منفعت کشور. یا به جای منفعت کشور به منفعت نوع بشر، و یا هنرمندانه طوری عمل کنیم که به سمت منفعت و شادی بیشتر  برای بیشترین افراد باشیم. این را می‌گوییم به پیش رفتن، یعنی ترقی (نه صرفاً به معنای خاص کلمه مدرن). و این پیشرفت و ترقی با رها کردن باورها و رفتارهایی مقدور است که نخست: چرایی و علت وجودشان ریشه در سنت دارد. یعنی رفتار و ورزه‌هایی که نسل به نسل تکرار شده است. دوم: این باورها و رفتارها موضوع اختلاف است. در این صورت است که میتوان گفت سطح اختلاف رفع شده است، و به درجه‌ای بالاتر منتقل شده. به عنوان مثال اگر یک ایرانی با یک یهودی یا مسیحی غیر ایرانی ازدواج کند، اما برگزاری رسوم عیدهای سال نو و رسوم سنتی متفاوت سبب اختلاف شود، ترقی زمانی حاصل می‌شود که این دو فرد از باورهایی که برایش ارزش قائلند مرتفع شوند (و نه اینکه لزوماً کنار بگذارند). اگر از سر لجاجت بر موضعشان اصرار کنند، مرتجعند، و اگر به این دلیل از همدیگر جدا شوند، در این مورد «در جا» زده اند. 

بر این اعتبار، آن ها که به جای رفع تفاوت‌های موجود، آن را به اختلاف بدل می‌کنند مرتجع‌اند. به بیان دیگر، افرادی را مرتجع می‌خوانیم که تفاوت زبانی (یا نژادی یا قومی) را برای صورت بخشیدن به یک هویت مورد استفاده قرار می‌دهند و این هویت را موضوع منازعه می‌کنند، یعنی نزاعی که برای کسب حق و قدرت است، و چنانچه میدانیم (یا بهتر است بدانیم) یک هویت با «دیگری» و «غیر» تعریف می‌شود. رابطه مبتنی بر «غیریت» نمی‌تواند دوستانه باشد. به عنوان مثال «لحظه‌ای» که یک فرد خودش را طرفدار تیم بارسلونا تعریف می‌کند، و دوستش، طرفدار منچستر، در آن «لحظه» آن‌ها هر چه باشند، دوست نیستند. 
با این توضیحات، اگر نمایندگانی در مجلس شورای اسلامی ایران، فراکسیون مناطق ترک نشین (یا به عبارتی ترک زبانان هر جای کشور) تشکیل می‌دهند، هویتشان را با «غیر ترک» خواندن دیگران تعریف می‌کنند. آن‌ها صرفاً نمی‌گویند ما نمایندگان مجلس ملی و/یا اسلامی ایران هستیم که زبانمان هم ترکی هست (یعنی صرفاً تأکید بر تفاوت زبانی). بلکه موجودیت این «فراکسیون» با تأکید بر «اختلاف» زبانی و شکل دادن به هویتی بر اساس زبان محقق شده است. بر این اساس، فراکسیون فرضی مناطق ترک نشین، رابطۀ غیردوستانه‌اش را در کنش سیاسی‌ای که در مجلس دارد، نه بر اساس قوانین ملی یا اختلاف در سیاست‌گذاری‌های ملی (یعنی سیاست‌ها و قوانینی که متوجه مناطق متعدد کشور و تمام ملت ایران است)، که اختلاف در «هویت قومی» تعریف می‌کند. بنابر این و به قوت می‌گویم تشکیل فراکسیون مناطق ترک نشین اقدامی ارتجاعی، و تمام اعضای آن مرتجعند. بر این اساس، و به عنوان یک شهروند ایرانی و دانشجوی علم سیاست، در صورت عدم انصراف و عذر خواهی از پیشگاه ملت ایران و بر اساس نقض اصل 84 قانون اساسی و مادۀ 2 بند «ج» طرح مصوب «نظارت بر  نمایندگان» و متعاقب آن نداشتن «حقانیت ملی» در کسوت نماینده ملت ایران خواستارم اعتبارنامه این نمایندگان خاطی به بررسی هیأت نظارت مجلس سپرده شود.

No comments:

Post a Comment